بامیکا - لوگو

محصولات صبحانه بامیکا

ما در بامیکا باور داریم که روزِ خوب، با صبحانه خوب شروع میشه، و روزهای خوب، شما رو به موفقیت میرسونن.

صبحانه بامیکا

افسانه جادویِ پریِ سلامتی

جانم برایتان بگوید که قصه از این‌جایی شروع شد که: پیرمرد تکه چوبی که اکنون عصایش شده بود را تکان داد و گفت: «تنها چاره‌ای که داری همین است. اگر می‌خواهی در این نبرد پیروز شوی باید هفت دریا را بپیمایی از هفت صحرا و هفت کوه بگذری تا برسی به بلندترین قله‌ای که در آن ناحیه می‌بینی. راه شرق را در پیش بگیر و درست در وقت سحر وارد غاری شو که از یک سوی آن صدای گریه می‌آید و از سوی دیگر صدای قهقهه. دوای درد تو آن‌جاست. به سمت صدای گریه برو. یادت باشد که آن‌جا همه چیز برعکس است.
ملک جمشید دست بر روی زانوانش گذاشت و یاعلی گویان بلند شد. قرآن را بر روی قبلش فشرد و زیر لب تکرار کرد: «عسل شفای مردمان است.» (آیۀ 69، سورۀ نحل) من باید پری سلامتی را نجات دهم.
در این هنگام چهرۀ خمودۀ مردمان سرزمینش از پیش چشمانش گذشت. شاهزاده کفش‌های آهنینش را به پا کرد، کمان را بر روی دوش انداخت، شیشۀ عسل را که تنها چند جرعه از آن باقی مانده بود در مشت فشرد و به دنبال کفتر لنگی که اکنون راهنمای او شده بود به راه افتاد.
به کوه اول که رسید به قدری خسته بود که نمی‌توانست قدم از قدم بردارد به تنۀ درختی تکیه داد و به خواب رفت. در خواب دید که دو قمری روی شاخۀ بالای سرش نشسته‌اند و می‌گویند: خواهر جان! دیدی چه شد؟ بیچاره ملک جمشید، اگر اکنون بیدار نشود غولان خستگی او را به دندان خواهد گرفت و به چاه دیوان خواهد برد. آخ جان خواهر جان! اگر ملک جمشید اکنون از خواب بیدار نشود باید تا آخرین ساعت عمرش در چاه تاریک غولان زندگی کند.

 در این هنگامه بود که ملک جمشید با صدای چهچهه قمریان از خواب بیدار شد و نفس متعفن و داغ دیو خستگی را از دورها احساس کرد. جرعه‌ای از عسل، آن معجزۀ پری سلامتی را نوشید تا بتواند بر خستگی پیروز شود و دوباره به راه بیوفتد.
ملک جمشید رفت و رفت تا به کوه دوم رسید. دهانش مانند هفت صحرایی که از آن گذشته بود خشک بود و لبانش ترک خورده. مطمئن بود روزی با شاه جهان و برادرانش به این کوه آمده است. یقین داشت که چمشۀ آب گوارایی در این حوالی وجود دارد اما جای آن را از خاطر برده بود. خدا را در دل یاد کردی و آیاتی چند از قرآن را خواند که ناگهان به یاد آورد امامِ غریب، ضامن آهو فرموده است: ««سه چیز حافظه را زیاد می‌کند و بلغم را از بین می‌برد، قرائت قرآن، عسل و کندر». (اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام صفحه ۷۲۴) پس از آن جرعه‌ای دیگر از شهد را نوشید و یا علی گویان به سمت چشمۀ آب راه افتاد.
دردِ سرتان ندهم. چنین شد که ملک جمشید، پسرِ شاه جهان یکی پس از دیگری کوه‌ها را طی کرد تا به کوه هفتم رسید. کوهی که پری سلامتی در آن زندانی شده بود. کوهی که میشد در آن شهد و انگین را به دست آورد و بار دیگر سلامتی را به شهر بازگرداند. ملک جمشید درست در وقت سحر همان طور که پیر خردمند گفته بود به سمت شرق به راه افتاد و به سوی صدای گریه رفت.
شاید باورتان نشود اما او در آن‌جا هزاران پریِ سلامتی را در چنگال‌های دیوهای بیماری، خستگی، رنج و ستم، اسیر دید. دیوها آتش برافروخته بودند و به دور آن هلهله می‌کردند.

ملک جمشید خوب می‌دانست که این‌جا همه چیز برعکس است. صدای گریۀ غول‌ها در حقیقت خنده‌ای است از ته دل. فرزند خلفِ شاه جهان خدا را در دل یاد کرد و به سمت غولان به راه افتاد.
در چشم‌هایشان خیره شد و گفت: می‌خواهید سرهایتان را بشکنم؟ (سر هایتان را بجورم و شپش‌هایش را بکشم)، می‌خواهید غارتان را بر روی سرتان خراب کنم؟ (غار را برایتان تمیز کنم)، می‌خواهید برایتان نان خشک و زهر بیاورم؟ (بهترین غذاها و نوشیدنی‌ها را فراهم کنم) دیوان سرهای خود را فرود آوردند تا ملک جمشید آن‌ها را بجورد، کاسه‌های خود را جلو آوردند تا شاهزاده در آن طعام بریزد.
اما غافل از آن که ملک جمشید پنهان از چشم دیوان در پیاله‌های آنان زهر می‌ریخت تا شاید این‌بار به یاری حق سایۀ کرختی، کسالت و خستگی از شهر دور شود و بار دیگر سلامتی به شهر باز گردد.
دیوها در همان دَم که پیاله‌های خود را نوشیدند از شدت خستگی از پای درآمدند. ملک جمشید شمشیرش را بلند کرد و مولی علی را در دل یاد کرد و بند از پای پریان گشود.
ملک جمشید دروان شکوه پادشاهی پدرش را خوب به یاد داشت، آن هنگامی که شهد و عسل در هر کوی و برزنی به راحتی یافت می‌شد و بر سر در هر دکانی سخن امیرالمومنین نوشته شده بود که می‌فرماید: «عسل درمان و شفاى هر بيمارى است، در خود آن هيچ بيمارى وجود ندارد، بلغم را كم مى‌كند و قلب را جلا مى‌دهد.» (مكارم‌الاخلاق ج 1، ص 359 و بحارالانوار، ج 66، ص 294.)

جادوی پری سلامتی

عسل‌های افسانه‌ای

صبحانه بامیکا
نبات پهلوون پسند

نبات‌های افسانه‌ای

مربا های بامیکا

مربا‌های افسانه‌ای

کنجد، ارده، حلوا ارده

محصولات افسانه‌ای بامیکا

fa_IR